آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 71

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 102
باردید دیروز : 366
بازدید هفته : 872
بازدید ماه : 4122
بازدید سال : 224275
بازدید کلی : 548973
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 11 شهريور 1394
نظرات

زندگی وقت کمــــــی بود و نمی دانستیم

همه عمـــــر دمـــــــی بود و نمی دانستیم


حســـــرت رد شــــدن ثانیـــــه های کوچک

فرصـــــت مغتنمـــــی بــود و نمی دانستیم


تشنه لب عمر به سر رفت و به قول سهراب

آب در یک قدمـــــی بـــــود و نمی دانستیم


تعداد بازدید از این مطلب: 530
موضوعات مرتبط: تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : سه شنبه 10 شهريور 1394
نظرات

نمانده چرا ، در زمانه ما ، رنگ مهر و وفا

عشق و صدق و صفایی ؟ خدایا ، خدایا ، خدایا !

کشد به کجا ، کار اهل صفا ، ای رقم زن ما ؟

تا به کی ناروایی ؟ خدایا ، خدایا ، خدایا !

کجا بگریزم ؟ که غم نشناسد ، نشان مرا ؟

چه چاره کنم ، تا زمانه بفهمد ، زبان مرا ؟

غمم به سر و آتشم به دل و بسته لب ناله کردم

دلی نشود تا خبر ز غمم ، نیمه شب ناله کردم

**

به جلوه همی در دل جمع خوبان ، نشسته تویی

به شکوه همی در پی عمر کوته ، فتاده منم

به خنده همی دامن از دست یاران ، کشیده تویی

به گریه همی سر به دامان صحرا ، نهاده منم

دگر چه بود لطف این زندگانی ؛

تهی چو شود ساغر مهربانی ؟

   شعر ترانه از : معینی کرمانشاهی

تعداد بازدید از این مطلب: 503
موضوعات مرتبط: موسیقی , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 30 مرداد 1394
نظرات

باش آچمادیم بو دنیانین ایشینن
خیری آزالپ شری چوخالیر
قیمتلی لر تو شولر قیمتینن
گون قیمتع مینیر دری چوخالیر
اله بیر قم یاغیپ گاییا داغا
کونولر حسرتی وسال تاپماغا
عالیم لر عاقل لر گلمیر قاباغا
باشدان خاراب آرتب دلی چوخالیر
اینسانع یاشادار داییم آرزولار
آرزوسز حیاتن نه معناسی وار
گورمیشیح خانمن بیر اری اولار
بعضی خانمن اری چوخالیر
.
.
گورمیشیح خانمین بیر اری اولار
بعضی خانمین اری چوخالیر
.
.

برای شنیدن فایل صوتی  لطفا :

تعداد بازدید از این مطلب: 957
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 9 مرداد 1394
نظرات

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم.
همان یک لحظه اول ،
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،
بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .

لطفا ادامه مطلب را هم ببینید

تعداد بازدید از این مطلب: 603
موضوعات مرتبط: مذهبی , تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 3 مرداد 1394
نظرات

مصدق سر جایش نشست!

داستان حرکت عجیب و بحث برانگیز دکتر مصدق در دادگاه لاهه سال هاست نقل محافل است، شایعه را با هم مرور کنیم:

زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست.

تعداد بازدید از این مطلب: 494
موضوعات مرتبط: تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 3 مرداد 1394
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 1784
موضوعات مرتبط: مذهبی , تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 3 مرداد 1394
نظرات

بس بگردید و بگردد روزگار                        دل به دنیا درنبندد هوشیار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن                    پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

تعداد بازدید از این مطلب: 510
موضوعات مرتبط: ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 27 تير 1394
نظرات

به هم گره زده‎ام بال‎های روسری‎ام را

ببین چگونه به رخ مي‎کشم کبوتری‎ام را

اشاره‎اي است به مشقی که عاشقانه نوشتم

اگر نَشُسته‎ام انگشت‎های جوهری‎ام را

لطفا به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 403
موضوعات مرتبط: ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 18 ارديبهشت 1394
نظرات

واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.

داوطلب زیاد بود …

قرعه انداختند.

افتاد بنام یه جوون.

همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!

گفت: ” چیکار دارید! بنامش افتاده دیگه! ”

بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.

لطفا برای مشاهده بقیه به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 482
موضوعات مرتبط: مذهبی , عکس , تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 17 ارديبهشت 1394
نظرات

معلم و شاگرد با هوش

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.

معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینكه  پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.

دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟ معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.

دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.

معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟

دختر کوچک گفت: اون وقت شما ازش بپرسید.

تعداد بازدید از این مطلب: 530
موضوعات مرتبط: ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394
نظرات

بجه دو میلیون از جیبم بردار برو سه تا نون بخر !

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

میخندین ؟!خواهیم دید

لطفابقیه را در ادامه مطلب مشاهده کنید

تعداد بازدید از این مطلب: 582
برچسب‌ها: خبر , نان , گرانی , طنز ,
موضوعات مرتبط: سرگرمی , خبرها , تلنگر , ادبیات , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : سه شنبه 25 فروردين 1394
نظرات
*داستان واقعی و خیلی زیبا که در پاکستان اتفاق افتاده.خیلی قشنگ و جذاب و عجیبه*
 
دعای خالصانه و تاثیر آن بر جهان هستی / داستانک

پزشک و جراح مشهور (د. ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، با عجله به فرودگاه رفت..
بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم..

لطفا برای مشاهده بقیه داستان به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 607
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 21 فروردين 1394
نظرات

فایل صوتی روز مادر با عنوان تاج سرم مادر ( با صدای مهرداد کاظمی)

شعر استاد شهریار با صدای خودش در مورد مادر( به زبان ترکی آذری)

 

تعداد بازدید از این مطلب: 623
موضوعات مرتبط: موسیقی , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 21 فروردين 1394
نظرات

شعر استاد شهریار با صدای خودش در مورد مادر( به زبان ترکی آذری)



ساخت فلش مديا پلير

تعداد بازدید از این مطلب: 539
موضوعات مرتبط: موسیقی , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 7 فروردين 1394
نظرات

 

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک

شاخه های شسته ، باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگهای سبز بید

عطر نرگس ، رقص باد

نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار

خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها 

 

(دانلود فایل صوتی این ترانه و سرود با کیفیت خوب)

تعداد بازدید از این مطلب: 508
موضوعات مرتبط: موسیقی , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 1 فروردين 1394
نظرات

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ . . .
ﺍﮔﻪ ﺑِﺸﮑﻨﻪ ، ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼَﺴﺒﯽ نِمیشه ﺩُﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ ، مثل . . .
❤ ﺩﻝِ ﺁﺩما ❤
.

.

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ . . .
ﺍﮔﻪ ﺑِﺮﯾﺰﻩ ، ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧِﻤﯿﺸﻪ جَمعشﮐﺮﺩ ، ﻣﺜﻞ . . .
❤ ﺁﺑِﺮﻭ ❤
.

.

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ . . .
ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑُﺨﻮﺭﯼ ، ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑِﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، مثل . . .
❤ ﻣﺎﻝِ ﺑﭽﻪ یتیم ❤

.

.

تعداد بازدید از این مطلب: 725
موضوعات مرتبط: سرگرمی , تلنگر , ادبیات , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 1 فروردين 1394
نظرات

خداوندا ، در این آخرین روزهای سال

دل مردمان این سرزمین را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده

که هر کجا تردیدی هست ایمان

هر کجا زخمی هست مرهم

هر کجا نومیدی هست امید 

و هر کجا نفرتی هست عشق جای آنرا فرا گیرد ، آمین . . .

نوروز 1394 بر شما مبارک

 

 


تعداد بازدید از این مطلب: 531
موضوعات مرتبط: مذهبی , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393
نظرات

در این بخش مروری می کنیم به چهره زن در آثار شاعران طنزپرداز و آثار ادبی این شاعران را که، به طنز یا به جدّ، خلق کرده اند؛

مورد مطالعه قرار می دهیم.

برخی از شاعران با بیان طنزآمیز خود شخصیت و مقام زن را ستوده اند؛ مانند سیداشرف الدین گیلانی. شعر سیداشرف الدین با صبغه اجتماعی و انتقادی اش، جایگاه ویژه ای در ادبیات مردمی و عامیانه این سرزمین دارد.

زن در شعر نسیم شمال

سید اشرف الدین حسینی گیلانی، متخلص به «نسیم شمال»، در آثار منظوم خود غالبا با دیدی مثبت به شخصیت زن و مسائل زنان پرداخته است. تفکر او در باره زن در عین حال که رنگ روشنفکرانه و غیر تعصبی به خود گرفته است. اما هیچ جا پا را از دایره شرع مقدس فراتر ننهاده است. حتی در مورد تعدد زوجات که او با آن به مخالفت برمی خیزد، قصد او انتقاد از شکل رایج چندزنی و اعتراض به هوس بازی مردان است که بدون رعایت عدالت و تساوی بین زنان اقدام به ازدواج مجدد می کنند. او عواقب نامطلوب چندزنی را گوشزد می کند و توصیه به اکتفا به تک همسری می نماید.

زبان شعری نسیم شمال، زبانی سخت طنزآمیز است. او با این زبان که سخت مورد توجه و استقبال عامه مردم است، به موشکافی مشکلات و مسائل اجتماعی می پردازد:

مخالفت با چندزنی:

دو زن در خانه آوردن خلاف است

زنان را از خود آزردن خلاف است

ز زنها توسری خوردن خلاف است

ز یک زن بیشتر بردن خلاف است

بلی در عهد سابق، بی بهانه

دو زن می برد هر مردی به خانه

ولی امروز، این عهد و زمانه

ز یک زن بیشتر بردن خلاف است

... ببر یک زن تو در فصل جوانی

لطفا به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 694
موضوعات مرتبط: سرگرمی , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 19 بهمن 1393
نظرات

شاعر با اخلاص ، مدّاح با وفا، مخلص اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام ((حضرت حاج آقاى هاشم زاده اصفهانى )) فرمودند:
در اصفهان یک تکیه بانى بود بنام ((میرزا محمد)) که ایشان حالاتى داشت . یک روز به او گفتم براى ماتعریف کن که در این قبرستان چه دیدى ؟

تعداد بازدید از این مطلب: 620
موضوعات مرتبط: مذهبی , تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 19 بهمن 1393
نظرات
رعضه در تمام مشقت‌ ها با حضرت ابراهیم(ع) همراه بود تا آن که حضرت او را به همسری یکی از فرزندانش درآورد و خدای تعالی فرزندانی به آنها عنایت فرمود که همه بر مسند نبوت و پیامبری قرار گرفتند.

نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(ع) را نگاه می‌کردند.

دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید که ابراهیم(ع) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است.

دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است که آتش تو را نمی‌سوزاند؟

تعداد بازدید از این مطلب: 530
موضوعات مرتبط: مذهبی , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 18 بهمن 1393
نظرات

“ بــه نــام خــداونــد جــان و خـرد کــزیـن بـرتـر انـدیـشـه بـرنـگـذرد خــداونــد نــام و خــداونـد جـای خـــداونـــد روزی ده رهـــنـــمــای ”

- فردوسی -

به نام خداوند جان و خرد            کــزیـن بـرتـر انـدیـشـه بـرنـگـذرد
خــداونــد نــام و خــداونـد جـای          خـــداونـــد روزی ده رهـــنـــمــای
خـداونـد کـیـوان و گـردان سـپـهـر          فــروزنــده مــاه و نــاهــیــد و مــهـر
ز نـام و نـشـان و گـمـان بـرتـرست          نــگــارنــدهٔ بــر شــده پـیـکـرسـت
بــه بــیــنــنــدگــان آفــریــنــنـده را          نــبــیــنــی مــرنـجـان دو بـیـنـنـده را
نــیــابــد بــدو نــیــز انــدیــشــه راه          کــه او بــرتـر از نـام و از جـایـگـاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد          نـــیـــابـــد بــدو راه جــان و خــرد
خــرد گـر سـخـن بـرگـزیـنـد هـمـی          هــمـان را گـزیـنـد کـه بـیـنـد هـمـی
ستودن  نداند کس او را چو هست          مــیـان بـنـدگـی را بـبـایـدت بـسـت
خرد  را و جان را همی سنجد اوی          در انـدیـشـهٔ سخته کی گنجد اوی
بــدیــن آلــت رای و جــان و زبـان          ســتــود آفــریــنــنــده را کـی تـوان
بـه هـسـتـیـش باید که خستو شوی          ز گــفــتــار بــی‌کــار یـکـسـو شـوی
پــرســتـنـده بـاشـی و جـویـنـده راه          بـه ژرفـی بـه فـرمـانـش کـردن نگاه
تـــوانـــا بـــود هـــر کـــه دانــا بــود          ز دانـــش دل پـــیـــر بـــرنـــا بـــود
از ایـن پـرده بـرتـر سخن‌گاه نیست          ز هـسـتـی مـر انـدیشه را راه نیست

تعداد بازدید از این مطلب: 591
برچسب‌ها: به نام خدا ,
موضوعات مرتبط: مذهبی , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 12 بهمن 1393
نظرات

خدا رحمت کند علامه بزرگوار محمد تقی جعفری این فیلسوف بی آلایش را. ایشان خیلی متواضع بودند، یک بار ایشان کتابی تحلیلی فلسفی مینویسند که با استقبال فراوانی در بین علمای حوزه روبرو میشود. طوری که کتاب فروشی اسلامیه در بازار تهران ویترین پشت مغازه اش را یکدست خالی میکند و فقط این کتاب را می گذارد...ایشان یک بار گذری وارد این مغازه میشوند، از مغازه دار میپرسند این کتاب چیست و چگونه است؟ یعنی از کیف و کمیت و قیمت...

مغازه دار که ایشان را نمیشناخته لبخندی میزند و نگاهی به ظاهر ساده و لهجه شیرین علامه می اندازد و میگوید: "حاج آقا اون کتاب سطحش خیلی بالاست به درد شما طلبه ها نمیخوره!"...علامه هم با لبخند تشکر میکنند و بیرون می آیند...

تعداد بازدید از این مطلب: 546
موضوعات مرتبط: مذهبی , تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 1 بهمن 1393
نظرات

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:

تعداد بازدید از این مطلب: 714
موضوعات مرتبط: تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 14 دی 1393
نظرات

گرگ ها همراه و انسانها غریب!

گفت دانایی که: گرگی خیره سر،

هست پنهان در نهاد هر بشر!   

لاجرم جاری است پیکاری سترگ

روز و شب، مابین این انسان و گرگ

لطفا به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 601
موضوعات مرتبط: تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : سه شنبه 25 آذر 1393
نظرات

ﻣﻌﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﻮﺍﯾﺪ ﮔﺎﻭ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻧﺸﺎﯼ ﺁﻥ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺍﺳﺖ:

ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻌﻠﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻭ ﻋﺮﺽ ﺗﺸﮑﺮ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﺑﯽ ﺩﺭﯾﻎ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﯾﻢ ؟!

ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ می گیرم ﻭ ﺍﻧﺸﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ.

تعداد بازدید از این مطلب: 764
موضوعات مرتبط: سرگرمی , تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 8 آذر 1393
نظرات

یادش بخیر

بی اختیار گریم گرفت…این اولین کتاب داستانی بود که میخوندم ۷ سالم بود

توضیحات : دخترک کبریت‌ فروش نام داستان کوتاهی از نویسنده و شاعر بنام دانمارکی، هانس کریستیان آندرسن است که نخست در دسامبر ۱۸۴۵ به چاپ رسید. این داستان دربارهٔ دخترک کبریت‌فروش فقیری است که در سرمای منجمدکنندهٔ شب سال نو سعی دارد تا کبریت‌هایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد اما کسی به او توجهی نمی‌کند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقی‌مانده است با روشن کردن تک‌تک کبریت‌ها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهٔ خیابان از سرما جان می‌سپارد.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 655
موضوعات مرتبط: ادبیات , داستان , کتاب و مجلات , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 5 آذر 1393
نظرات

ننه غلام جلو می‌آید، دست‌هایش را بالا می‌برد و شروع می‌کند به حرف زدن: سلام، به جدت من از بچگی می‌شناسمت. خانه شما می‌آمدم، پیش مادرت....

لطفا بقیه را در ادامه مطلب مشاهده کنید

تعداد بازدید از این مطلب: 460
موضوعات مرتبط: مذهبی , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 29 آبان 1393
نظرات

گونده منه باش ووران ، ایندی منه داش وورور

ایندی منه داش ووران ، اوزگه لره باش وورور

اوزگه اگر داش وورور ، دردینه دوزمگ اولا

باخ بورا سوز بوردادير ، داشلاري يولداش وورور

تعداد بازدید از این مطلب: 597
موضوعات مرتبط: نوخندان , تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : دو شنبه 26 آبان 1393
نظرات

 امام جعفر صادق (ع) حكايت فرمايد: روزى در مراسم حجّ و طواف كعبه الهى، زنى چون ديگر مسلمان ها مشغول طواف كردن بود، در حالتى كه دستش از آستين عبايش بيرون و نمايان بود، كه ناگاه مرد بوالهوسى - كه او نيز مشغول طواف كعبه الهى بود - چشمش به آن زن افتاد و ديد كه دستش نمايان است، نزديك او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن كشيد.
در اين لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد - هوس باز - به دست آن زن - بى مبالات - چسبيده شد؛ و هر چه تلاش كردند نتوانستند دست خود را از يكديگر جدا سازند.
افرادى كه در حال طواف بودند، اطراف اين زن و مرد جمع شدند و هركس به نوعى فعاليّت كرد تا شايد دست هاى اين دو نفر را از يكديگر جدا كنند، ولى سودى نبخشيد؛ و در اثر ازدحام جمعّت ، طواف قطع گرديد.
و بعد از آن كه نااميد گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر يك به شكلى نظريّه اى صادر كرد:
بعضى گفتند: بايد دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانيده و سبب فساد و گناه شده است و برخى گفتند: بلكه مرد مقصّر است؛ و بايد دست او قطع گردد.

لطفا به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 664
موضوعات مرتبط: مذهبی , تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : دو شنبه 12 آبان 1393
نظرات

آخوند ملا حسین مراغه ای متخلص به دخیل از شعرای قرن سیزدهم هجری بوده وادبیات نوحه تركی را به حالتی مدوّن و نظام مند درآورد،دخیل به شاعر مقتل‌نویس معروف است .دخیل مراغه ای بنیانگذار شعر و نوحه ترکی می باشد. دخیل یک مقتل هشت جلدی را به صورت نظم و نثر نوشته است و این مجموعه مشتمل بر وقایع كربلا و بزبان تركی در هشت جلد مكرر در تبریز چاپ شده است. و یك اثر واقعاً ارزشمند برای ارادتمندان اهل بیت می باشد.

برای دانلود ؛ لطفا به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 643
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 1 آبان 1393
نظرات

جوانمردی

اسب سواری، مرد چلاق و افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست. مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد، دهنه ی اسب را کشید و گفت: ... اسب را بردم، و با اسب گریخت!

اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد:

تو، تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی!

اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم! مرد چلاق اسب را نگه داشت. مرد سوار گفت :

هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛ زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند...

javanmardi

لطفا به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 731
موضوعات مرتبط: تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 26 مهر 1393
نظرات

لطفا روی مورد دلخواه کلیک کنید:

  دختر کبریت فروش

  گرگ و الاغ

  جوجه اردک زشت

   رابین هود

اشعار کودکانه

منبع:http://www.andishmand.ir

تعداد بازدید از این مطلب: 663
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 25 مهر 1393
نظرات

عتیقه‌ فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه‌ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای افتاده و گربه در آن آب می‌خورد.

دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد.

لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می‌خری؟ گفت: یک درهم.

رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه‌ فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.

عتیقه‌ فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من

بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. کاسه فروشی نیست.

هرگز فکر نکنید دیگران احمقند...

منبع: اسک دین

تعداد بازدید از این مطلب: 576
موضوعات مرتبط: سرگرمی , تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 2 مهر 1393
نظرات

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های
شهر مى فروخت
و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.

هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره
را به عنوان یک کیلو به من
مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:
ما ,سنگ ترازونداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه
قرار مى دادیم.


" بهترين ها را در خودتان خواهيد يافت وقتی که در ديگران خوبی بجوييد"

تعداد بازدید از این مطلب: 596
موضوعات مرتبط: تلنگر , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 7 شهريور 1393
نظرات

جوانی حسرتا، با من وداع جاودانی کرد
• زمان : 3:25
دیوان اشعار سید محمد حسین بهجت ملقب به شهریار 

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.

موسیقی و آواز کردی خراسان ( کرمانجی ) با همین موضوع را لطفا در ادامه مطلب گوش کنید. 

شعر حسرت جوانی از صائب تبریزی:

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا

آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبک‌رفتار می‌ماند به جا

کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار می‌ماند به جا

جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست
پیش این سیلاب، کی دیوار می‌ماند به جا؟

هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کزو آثار می‌ماند به جا

زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا

نیست از کردار ما بی‌حاصلان را بهره‌ای
چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا

عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور

برگ صائب بیشتر از بار می‌ماند به جا

تعداد بازدید از این مطلب: 1093
موضوعات مرتبط: موسیقی , عکس , تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393
نظرات

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
• زمان : 2:49
دیوان اشعار سید محمد حسین بهجت ملقب به شهریار 

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.

لطفا به ادامه مطلب بروید

تعداد بازدید از این مطلب: 686
موضوعات مرتبط: موسیقی , تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393
نظرات

علی میرزایی، در واکنش به اظهارات اخیر حسن روحانی، شعری طنز سروده است:

گر منتقدی باش، ولیکن به جهنم

اشک تو چکیده‌ست به دامن؟ به جهنم!

دلواپس فردای وطن گشت برادر؟

زخم است به جان وی و بر تن؟ به جهنم!

صلحی که نمودیم، نیارزد به پشیزی

کوبیدن آب است به هاون؟ به جهنم!

بقیه در ادامه مطلب:

تعداد بازدید از این مطلب: 644
موضوعات مرتبط: خبرها , تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 18 مرداد 1393
نظرات

 

گاهی گمان نمیکنی ومیشود

 گاهی نمیشود که نمیشود

 گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

 گاهی ناگفته قرعه به نام تو میشود

 گاهی گدای گدائی وبخت با تو نیست

 گاهی تمام شهر گدای تو میشود...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 691
موضوعات مرتبط: تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد 

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد    

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را  

یادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست   

یادم باشد جواب کین را با کمتر ازمهر ندهم   

یادم باشد جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم   ً  

یادم باشد باید در برابر فریادهاسکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم   

یادم باشد از چشمه درس ِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ... یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند   

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان  

یادم باشد زندگی را دوست دارم

بقیه (لطفا در ادامه مطلب)

تعداد بازدید از این مطلب: 586
موضوعات مرتبط: مذهبی , تلنگر , ادبیات , شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393
نظرات

تاريكى شب همه افق را فرا گرفته بود و خاموشى در تمام نقاط حكم مى كرد، هنگام آن رسيده بود كه جانداران در خوابگاههاى خود به استراحت بپردازند و براى مدت محدود چشم از مظاهر طبيعت بپوشند و براى فعاليت روزانه خود تجديد قوا كنند.

تعداد بازدید از این مطلب: 479
موضوعات مرتبط: مذهبی , ادبیات , داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود